جدول جو
جدول جو

معنی مرده ستایی - جستجوی لغت در جدول جو

مرده ستایی
(مُ دَ / دِ سِ)
رثاء. مرثیت. مرثیه گوئی. مرثیه سرائی. عمل مرده ستای:
خبر ندارد از کار شاعری چیزی
جز اینکه مرده ستائی کند نه جای و به جای.
سوزنی.
رجوع به مرده ستای شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ جَ گُ)
رثاگر. مرثیه سرا. مرثیه گو. نوحه گر، در این بیت دشنام گونه ای است موهن:
بدو که گوید از من چنانکه فرمایم
که ای پلید بد بدسگال بد فرمای
به هجو من چه رسیدی و از چه فارغ شد
ز گوربان خود ای قلتبان مرده ستای.
سوزنی (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مَ دُ سِ)
در ابیات ذیل به معنی مردم داری و مردم پروری آمده است:
عدوی تو خواهد که همچون تو باشد
به آزاده طبعی و مردم ستانی.
فرخی.
چه باشدگر کنی مردم ستانی
مرا از چنگ بدبختی رهانی.
فخرالدین اسعد
لغت نامه دهخدا
(خَ جَ کَ / کِ)
ستایندۀ مرده. رثاگر. مرثیه سرا. مرثیه گو. مرده ستای. رجوع به مرده ستای شود
لغت نامه دهخدا